سفارش تبلیغ
صبا ویژن

گاهِ رهایی

این روزها بعضی از آدم‌ها لباس‌های رنگارنگ می‌پوشند و سفره‌های رنگارنگ پهن می‌کنند. دور سفره‌هایشان هم فقط چند تایی از آدم‌های رنگی نشسته‌اند. ادامه مطلب...

نوشته شده در چهارشنبه 92/5/2ساعت 11:49 صبح توسط ریحانه همدانی(رها) نظرات ( ) |

گاهی آنقدر تنهایی‌ام توی ذوق می‌زند که حالم از تمام ادعاهای دوستی، عشق و همراهی به هم می‌خورد... 

 


نوشته شده در سه شنبه 92/5/1ساعت 12:16 صبح توسط ریحانه همدانی(رها) نظرات ( ) |

[نوشته ی رمز دار]  


نوشته شده در شنبه 92/4/22ساعت 10:27 عصر توسط ریحانه همدانی(رها) نظرات ( ) |

بیا مرا از بین این مردمان ببر...

 


نوشته شده در دوشنبه 92/4/3ساعت 11:18 عصر توسط ریحانه همدانی(رها) نظرات ( ) |

[نوشته ی رمز دار]  


نوشته شده در جمعه 92/3/10ساعت 12:18 عصر توسط ریحانه همدانی(رها) نظرات ( ) |

پیرمرد دست راستش را به نرده‌ها گرفته بود و آرام‌آرام و به سختی از پله‌ها پایین می‌رفت.
پیرزن با یک دست
، چادرش را محکم گرفته بود و با دست دیگر کمر پیرمرد را می‌مالید و مدام قربان‌صدقه‌اش می‌رفت.


نوشته شده در شنبه 92/3/4ساعت 10:44 عصر توسط ریحانه همدانی(رها) نظرات ( ) |

وقتی یک نفر از بین یک جمع، یک حرف خاص و البته غیر مربوط به بحثهای قبلی را بدون مقدمه مطرح کند، همه معمولا خواهند گفت: "وا، چه بی‌مقدمه!" ادامه مطلب...

نوشته شده در شنبه 92/2/21ساعت 2:52 عصر توسط ریحانه همدانی(رها) نظرات ( ) |

[نوشته ی رمز دار]  


نوشته شده در جمعه 92/2/13ساعت 9:50 عصر توسط ریحانه همدانی(رها) نظرات ( ) |

چقدر نگاهم به در خیره ماند،
نیامدی!
چقدر گوش به زنگ بودم،
نیامدی!
چقدر آه بلند، چقدر اشک روان،
چقدر منتظرت بودم، نیامدی...


نوشته شده در پنج شنبه 92/2/12ساعت 7:29 عصر توسط ریحانه همدانی(رها) نظرات ( ) |

مسیر بس طولانی است...


نوشته شده در پنج شنبه 92/2/12ساعت 7:18 عصر توسط ریحانه همدانی(رها) نظرات ( ) |

<   <<   11   12   13   14   15   >>   >

Design By : Pichak