گاهِ رهایی
امروز با خودم فکر می کردم، چی می تونه واسه ی این عشق دیرین1، خوشایند باشه ... واسه ی کسی که اوایل فکر می کردم من عاشق اونم2، ولی به تدریج که عشقم زیادتر شد و بیشتر شناختمش، فهمیدم که عشق من در برابر عشقی که اون به من داره، قطره است در مقابل دریا... فهمیدم اون عاشق منه؛ یه عاشق واقعی، که هر روز منو سرشار از محبت خودش می کنه و انتظار زیادی هم نداره؛ جز اینکه اونو فقط، به سروری قبول کنم و بس؛
و اگه نکنم فقط، نگاه محبت آمیزش رو ازم دریغ می کنه و چه لذتی داره منت کشی... و نگاه دوباره ی اون...
راستی می شه ولنتاین امسال، ولنتاین خدا باشه؟!!
که امروز به سرچشمه ی عشق، محبت و رحمت، ابراز عشق مخصوص کنیم و با یه عهد ساده اثبات عشق...
عهد ابدی برای پایبندی به عهد ازلی... که این عهد تموم عشقهای زمینی مون رو هم آسمونی کنه و ابدی ...
و البته راه عاشقی سخته...
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها...
پ ن: 1.می دونم که رنگ عشق، قرمزه، ولی من رنگ آبی رو دوست دارم.... تازه آسمون اون هم آبیه...
2.به قول استاد، اگه عاشق نیستم، ادای عاشقا رو که می تونم در بیارم....
از کلیه اقشار درخت و درختچه دعوت به عمل می آید که فردا با حضور مردمی و با شکوه خود در راهپیمایی 22 بهمن، روی بعضی ها را کم کرده و با شاخه های گره کرده، هر آنچه دی اکسید کربن در بدن دارید نثار استکبار نموده و بدین ترتیب اکاذیب متوهمین را به واقعیت بی بدیل مبدل نمایید.
باشد که بار دیگر، راهپیمایی درختان را به نظاره بنشینیم.
سبز باشید.
اولا عاجزانه خواهش می کنم که به هیچ قیمتی ویروس یاب MC afee رو روی رایانه تون نصب نکنین، آخه ایشون به خاطر قدرت فوق العاده، تمام برنامه ها را ویروس دانسته و به محض به قدرت رسیدن تمام دستگاه را به تسخیر خود در آورده و اجازه ی هیچ اجرایی رو به هیچ برنامه ای نمی ده، حتی به خودش ... و رایانه قفل می کنه. این رو گفتم که عذر تقصیری هم بابت تأخیر، آورده باشم. آخه رایانه ی بنده قفل فرموده بودند و مجبور شدم از اول ویندوز نصب کنم، اطلاعات قبلیم پاک شد و خلاصه کلی دردسر...
حالا بعضی وقتا خود ما هم ویروسی می شیم. ویروس یاب فوق العاده قوی نصب می کنیم، اثر سوء می ذاره؛ یا تمام سرمایه های وجودیمون را پاک می کنه و می شیم لوح سفید، اون وقت خرده ویروس ها هم کافین که از پا درمون بیارن (اصلا خود ویروس یاب، می شه ویروس). یا قفل می کنیم، و حالا از اول، راه افتادن و پاگرفتن، صبر ایوب می خواد و عمر نوح...
حواسمون به چند نکته باید باشه:
1) ویروس یاب، اصل باشه یا متصل به اصل، نه کپی و تقلبی؛
2) ویروس یاب، مطابق با استعداد، ظرفیت و جنبه ی دستگاه باشه که نه اون کم بیاره، نه دستگاه؛
3) ویروس یابی باشه که هم ویروسها را پیدا کنه، هم پاکشون کنه یا راه پاک کردن را نشون بده، ولشون نکنه به امون خدا که شناسایی شده تکثیر بشن؛
4) ویروس یابی باشه که در محدوده ی مجاز خودش کار کنه و لوحمون رو سفید نکنه که بشیم بی سرمایه و عاص و پاس، اون وقت هر کس و نا کسی بیاد و روش یادگاری بنویسه... یا بکنه سیاه سیاه که دیگه نه راه پیش داشته باشیم نه راه پس...
امید که هیچ وقت ویروسی نشیم.
حماس، جمعه را «روز خشم» نامید؛ خشم از جنایات وحشیانه و بی پایان صیونیزم؛ از سکوت سران جهانی و عرب؛ از وعده های پنهانی و اسرار فاش آنها با هم؛ از ...
و امروز را نیز باید «روز خشم» نامید؛ خشم صهیونیزم از مقاومت پیروزمندانه ی غزه؛ از شکستهای پی در پی خود با وجود نابرابر بودن نیرو و تجهیزات؛ از آرزوی ناکام ورود ابدی به سرزمین موعود؛ از ریخته شدن آبروی نداشته و حالا توسل به هر وسیله ای برای جمع کردن آبروی ریخته؛ ولی آب ریخته رو که نمی شه جمع کرد، می شه؟
خشمگینان امروز، باید می دانستند که حق هماره پیروز میدان است، حال چه در ظاهر هم پیروز باشد یا نباشد که غزه در ظاهر هم پیروز شد. که همانا «ان حزب الله هم الغالبون».
بوش خودش را در آینه می بیند و می گوید که به خودم افتخار می کنم (از این همه جنگ افروزی و آدم کشی)
پیدا کنید سنگ پای قزوین را...
حالا ... هر کس دیگه ای هم که چند روز دیگه تا اتمام ریاستش باقی نمونده باشه دچار این قبیل توهمات فانتزی می شه. مخصوصا اگه شیفته ی خدمت (بخوانید تجاوز به حق) خلق خدا باشه.
یا اینه که اصلا آینه ای در کار نخواهد بود ...
و اما ... جناب بوش ! بگذار تا فرصتی دیگر... و آن فرصت زیاد دور نیست ؛
خواهد آمد آن روزی که با افتخار (!) سیرت موحش خویش را در آینه ی حق به نظاره خواهی نشست و فریاد افسوس سر خواهی داد.
و آن روز، وعده ی حقه ی الهی است که تحقق خواهد یافت، نه چونان وعده ی خیالی و ساختگی از نیل تا فرات.
آفرین بر سران عرب و روزه ی سکوتی که قربة الی اسرائیل گرفته اند؛ روزه ای که افطاری هم نخواهد داشت، چرا که افطار، برآمدگی زیبای شکمهایشان را ناموزون خواهد نمود.
و وفای به عهد را باید از آنها آموخت که چه مصرانه بر سر قرارداد سازش با سران استکبار مانده اند و قدمی کج نمی گذارند. به گمانم که در اسلام جز دستور وفای به عهد، هیچ دستور دیگری نداریم. آفرین بر اسلامتان.
راستی آنجا که اسلام دستور دفاع از مظلوم را می دهد، کجاست؟ شاید مصداقش همین مظلومان همیشه ی تاریخ ، سران صهیونیزم باشند که همواره مظلومانه در پی چپاول و کشتار هستند، تا شاید مکانی (از نیل تا فرات) را با کشتن کودکی فلسطینی، به زور گرفته و به همکیش خود بسپارند تا وعده راستین خداوند تحقق یافته باشد. و چه به حق مسلمانان راستین، کشف مصداق کرده و به دفاع از مظلوم پرداخته اند.
در این بین فقط مانده ام چرا همه ی مردم در اشتباهند و فریاد ظلم ستیزیشان علیه اسرائیل و آمریکا بلند است نه له آنها. بیایید بیدار کنید این وجدانهای خفته در اعماق بدفهمی را. بفهمانیدشان خلط میان ظلم و ظالم و مظلوم را.
[ آری آنها پیش از این نیز بارها این وفای به عهد را ثابت کرده اند، از جمله وفای به مولایشان حسین (ع). (آخه خودشون ازشون دعوت کرده بودن که بیان!!) و در این بین حضرت عباس هم بی وفایی کرد، آنجا که به او الامان دادند و نپذیرفت، آنجا که آب داشت و ننوشید، و آنجا که رفت و کمر برادر را شکست...]
خیلی وقتها شده که وقتی یه کمکی به پیرزن یا پیرمردی می کنیم، می گن: عاقبت به خیر شی جوون. بزرگترین دعا رو در حقمون می کنن، ولی شاید نه خودشون بدونن و نه ما. خیلیا عاقبت به خیری رو فقط تو این می دونن که طرف موقع پیری و کوری زمین گیر نشه... ولی واقعیت اینه که وقتی ما بتونیم تا اون موقع پیری و کوری و دور از جون شما دم مرگ ایمانمون رو حفظ کنیم و این نعمت عظیم ولایت رو قدر بدونیم و بر سر بیعتمون (قلبی، زبانی و عملی) با مولا علی و امام زمانمون بمونیم؛ اون وقته که واقعا عاقبت به خیر شدیم. و این نعمت والایی که باعث عاقبت به خیری ما بشه واقعا جای شکر داره؛ « الحمد لله الذی جعلنا من المتمسکین بولایة امیر المؤمنین و الائمة المعصومین علیهم السلام» کاش حق این شکر را به جا آوریم.
به کعبه گفتم: من از خاکم، تو از خاک
چرا باید به دور تو بگردم؟!
ندا آمد؛ تو با پا آمدی باید بگردی
برو با دل بیا تا من بگردم
برخی از احکام ریش تراشى (برگرفته از سایت کانون گفتمان قرآن)
پرسش 1. تراشیدن ریش تمام صورت با ماشین یا تیغ چه حکمى دارد؟
همه (به جز بهجت و صافى): تراشیدن ریش خواه با تیغ باشد یا ماشین بنابر احتیاط واجب حرام است.(1)
صافى و بهجت: تراشیدن ریش حرام است.(2)
پرسش 2. آیا گذاشتن ریش پروفسورى کفایت مىکند؟
امام، خامنهاى، بهجت، صافى، نورى و سیستانى: خیر، تراشیدن مقدارى از ریش (دو طرف گونهها) نیز حکم تراشیدن تمام آن را دارد.(3)
تبریزى، مکارم و فاضل: اگر چانه و اطراف آن (یک چهارم صورت) تراشیده نشود، به طورى که در وقت مواجهه صدق کند ریش دارد، کفایت مىکند.(4)
پرسش 3. اگر انسان براى این که توهین مردم را نشنود، ریشش را بزند چه حکمى دارد؟
گذاشتن ریش براى مسلمانى که به دینش اهمیت مىدهد باعث خوارى و سرشکستگى نیست و با مسخره کردن دیگران، احکام خداوند عوض نمىشود. مگر آنکه استهزاء و خوارى به حدى برسد که تحمل آن نزد عقلاء امر غیرعادى و حرج محسوب شود در این فرض مىتواند ریش خود را بزند.(5)
پرسش 4. آیا براى این که انسان در بعضى محیطها انگشت نما نشود مىتواند صورت خود را با تیغ بتراشد؟
همه: خیر.(6)
حالا بعضی وقتها بعضی ها بعضی کارها؟! را می کنند، ولی نه علنی.
بعضی وقتها هم بعضی ها بعضی کارها؟! را علنی می کنند، ولی افتخار نمی کنند.
بعضی وقتها هم بعضی ها بعضی کارها؟! را علنی و با افتخار می کنند،
تازه کوس رسوایی شون هم از فاصله های دور شنیده می شه و هنوز سر کبکه لای برفه...
بعضی وقتها 4 هم هست و هیچ ابایی هم نداره...
نمی دونستیم مخالفت علنی با اسلام در لباس مبلغ اسلام، این چنین مایه ی فخر و مباهات است؛
دانستیم، به برکت مطلب یکی از دوستان پارسی بلاگی.
پی نوشت ها
1) امام، استفتاءات، ج 2، مکاسب محرمه، س 79؛ نورى، استفتاءات، ج 1، س 492 و 493؛ مکارم، استفتاءات، ج 2، س 750 و 753؛ تبریزى، استفتاءات، س 1089 و 1096؛ فاضل، جامعالمسائل، ج 1، س 957 و 955؛ سیستانى، سایت، ریش تراشى، س 1 و 3؛ خامنهاى، اجوبة، س 1421 و 1416؛ دفتر: وحید.
2)صافى، جامع الاحکام، ج 2، س 1740 و 1742؛ بهجت، توضیح المسائل، متفرقه، م 4.
3) امام، استفتاءات، ج 2، مکاسب محرمه، س 84؛ وحید، منهاج الصالحین، ج 3،
م 43؛ خامنهاى، اجوبة، س 1413؛ سیستانى؛ سایت، ریش تراش، س 1 و 3؛ صافى، جامع الاحکام، ج 2، س 1743؛ بهجت، توضیحالمسائل، متفرقه، س 4؛ نورى، استفتاءات، ج 1، س 492 و 493.
4) مکارم، استفتاءات، ج 2، س 751؛ فاضل، جامعالمسائل، ج 1، س 955 و ج 2، س 941؛ تبریزى، استفتاءات، س 1087.
5) خامنهاى، اجوبة، س 1418؛ مکارم، استفتاءات، ج 2 س 753؛ تبریزى، صراط النجاة، ج 2، س 905 و التعلیقه على منهاج الصالحین، م 43؛ وحید، منهاج الصالحین، ج 3، م 43؛ سیستانى، منهاج الصالحین، ج 2، م 46؛ دفتر: صافى، بهجت، وحید، فاضل، امام.
6) دفتر: همه.
شاید برای هر کسی پیش اومده باشه که از خونه قهر کنه؛
می ره توی خیابونها پرسه می زنه، یه مدتی هم روی نیمکت پارک می شینه و ...
تا اینکه شب می شه؛
حالا از عصبانیتش کم شده و فکر می کنه به کار زشتی که کرده و این بچه بازیا؛
فکر می کنه عجب غلطی کرده ، حالا چی کار کنه؟ کجا بره برای خواب؟
کم کم راهش رو کج می کنه به طرف خونه؛ هر چی فکر می کنه می بینه هیچ جا مثل خونه نمیشه و آرامش توی اون رو ( با وجود مشکلاتی که ممکنه داشته باشه ) هیچ جا نمی تونه پیدا کنه ... برمی گرده و خوشحاله از برگشتنش ...
بعضی وقتا هم پیش میاد که با خدا قهر می کنیم ؛ ازش چیزی نمی خواهیم و در عوض به بنده هاش رو می اندازیم، بنده هایی که خودشون غرق نیازند ...
ولی بعد یه مدتی می بینیم که کسی رو غیر اون نداریم ؛
اگه پیش اون نریم، کجا بریم ؟
واقعا کجا بریم؛
جایی که ما خوشحال باشیم از رفتن و اون خوشحال تر از اومدن ما ؟!!
الهی و ربی من لی غیرک
Design By : Pichak |