گاهِ رهایی
صبور باش عزیزکم
امروز گلریزان است
برای آزادی تو...
ماه از نیمه گذشت
و من هنوز غرقِ خودم...
میدان دوست داشتنت در دلم
آنقدر وسیع است که
گوشه آن خانهای از رویا بسازیم
بعد عصر به عصر دور میدان موتورسواری کنیم،
بدون کلاه
و حتی بدون ترس
نیشم باز شد؛
وقتی بین تمام بغضهای فرو خورده آمدی...
در قفسه داستانهای آمریکایی به دنبال کتابهای "ریموند کارور" میگشتم، آقای کتابدار شروع کرد به درددل کردن. کلی شاکی بود از کتابهایی که گمشده بود، از کسانی که فرهنگ استفاده از کتابخانه را ندارند، مخصوصا فرهنگ استفاده از کتابخانه قفسه باز را. یکی از کتابهایش را انتخاب کردم...
ادامهاش را در خانه کتاب اشا بخوانید.
اگر این همه مشتاقانه منتظر تو نشسته بودم؛
حتما تا به حال آمده بودی!!!
بمان.
بدون تو آرامش ندارم...
موبایلت بعد از چندین روز، هنوز هم شارژ دارد.
اما خودت...
عشق از پشت نم پنجره هم پیدا بود...
میگوید: سرابم، دل نبند.
باور نمیکند که تمام حقیقت است برای من.
Design By : Pichak |