گاهِ رهایی
تنها بودن دردناک است
و در جمع تنها بودن از آن دردناکتر...
به خاطر تمام فریادهایم
که صدایشان فقط به گوش تو میرسد...
هر چه فکر میکنم
من هرگز تحمل چنین شرایط سختی را نداشته و نخواهم داشت...
صدای طبل کوچکش در میان صدای بلند طبلها و سنجها به گوش نمیرسید ولی او همچنان با دستهای کوچکش بر طبل کوچکش میکوبید...
قدم زدن با یک یار دوستداشتنی
دیدار اتفاقی یک آشنای دوستداشتنی
هدیه گرفتن دوستداشتنی
هدیه دادن دوستداشتنی
هوای دوستداشتنی
باران دوستداشتنی
و روضه دوستداشتنی...
قهوه با شکلات هم تلخ بود،
اما بودن در کنار تو شیرین...
برایم نوشت:
«با رفیق بودن از هر شیرینی، شیرینتر است.
شیرینی سفارش نمیدهم...»
دوروییات آزارم میدهد،
بیش از تمام خصلتهای شیطانی درونیات...
همه چیز هست
شیرینی و شربت و شام
رقص نور
خواننده و نوازنده با انواع آلات موسیقی
رقص مختلط زن و مرد
و البته یک قرآن خیلی بزرگ
آن بالا روی ویترین
Design By : Pichak |