گاهِ رهایی
به کعبه گفتم: من از خاکم، تو از خاک
چرا باید به دور تو بگردم؟!
ندا آمد؛ تو با پا آمدی باید بگردی
برو با دل بیا تا من بگردم
برخی از احکام ریش تراشى (برگرفته از سایت کانون گفتمان قرآن)
پرسش 1. تراشیدن ریش تمام صورت با ماشین یا تیغ چه حکمى دارد؟
همه (به جز بهجت و صافى): تراشیدن ریش خواه با تیغ باشد یا ماشین بنابر احتیاط واجب حرام است.(1)
صافى و بهجت: تراشیدن ریش حرام است.(2)
پرسش 2. آیا گذاشتن ریش پروفسورى کفایت مىکند؟
امام، خامنهاى، بهجت، صافى، نورى و سیستانى: خیر، تراشیدن مقدارى از ریش (دو طرف گونهها) نیز حکم تراشیدن تمام آن را دارد.(3)
تبریزى، مکارم و فاضل: اگر چانه و اطراف آن (یک چهارم صورت) تراشیده نشود، به طورى که در وقت مواجهه صدق کند ریش دارد، کفایت مىکند.(4)
پرسش 3. اگر انسان براى این که توهین مردم را نشنود، ریشش را بزند چه حکمى دارد؟
گذاشتن ریش براى مسلمانى که به دینش اهمیت مىدهد باعث خوارى و سرشکستگى نیست و با مسخره کردن دیگران، احکام خداوند عوض نمىشود. مگر آنکه استهزاء و خوارى به حدى برسد که تحمل آن نزد عقلاء امر غیرعادى و حرج محسوب شود در این فرض مىتواند ریش خود را بزند.(5)
پرسش 4. آیا براى این که انسان در بعضى محیطها انگشت نما نشود مىتواند صورت خود را با تیغ بتراشد؟
همه: خیر.(6)
حالا بعضی وقتها بعضی ها بعضی کارها؟! را می کنند، ولی نه علنی.
بعضی وقتها هم بعضی ها بعضی کارها؟! را علنی می کنند، ولی افتخار نمی کنند.
بعضی وقتها هم بعضی ها بعضی کارها؟! را علنی و با افتخار می کنند،
تازه کوس رسوایی شون هم از فاصله های دور شنیده می شه و هنوز سر کبکه لای برفه...
بعضی وقتها 4 هم هست و هیچ ابایی هم نداره...
نمی دونستیم مخالفت علنی با اسلام در لباس مبلغ اسلام، این چنین مایه ی فخر و مباهات است؛
دانستیم، به برکت مطلب یکی از دوستان پارسی بلاگی.
پی نوشت ها
1) امام، استفتاءات، ج 2، مکاسب محرمه، س 79؛ نورى، استفتاءات، ج 1، س 492 و 493؛ مکارم، استفتاءات، ج 2، س 750 و 753؛ تبریزى، استفتاءات، س 1089 و 1096؛ فاضل، جامعالمسائل، ج 1، س 957 و 955؛ سیستانى، سایت، ریش تراشى، س 1 و 3؛ خامنهاى، اجوبة، س 1421 و 1416؛ دفتر: وحید.
2)صافى، جامع الاحکام، ج 2، س 1740 و 1742؛ بهجت، توضیح المسائل، متفرقه، م 4.
3) امام، استفتاءات، ج 2، مکاسب محرمه، س 84؛ وحید، منهاج الصالحین، ج 3،
م 43؛ خامنهاى، اجوبة، س 1413؛ سیستانى؛ سایت، ریش تراش، س 1 و 3؛ صافى، جامع الاحکام، ج 2، س 1743؛ بهجت، توضیحالمسائل، متفرقه، س 4؛ نورى، استفتاءات، ج 1، س 492 و 493.
4) مکارم، استفتاءات، ج 2، س 751؛ فاضل، جامعالمسائل، ج 1، س 955 و ج 2، س 941؛ تبریزى، استفتاءات، س 1087.
5) خامنهاى، اجوبة، س 1418؛ مکارم، استفتاءات، ج 2 س 753؛ تبریزى، صراط النجاة، ج 2، س 905 و التعلیقه على منهاج الصالحین، م 43؛ وحید، منهاج الصالحین، ج 3، م 43؛ سیستانى، منهاج الصالحین، ج 2، م 46؛ دفتر: صافى، بهجت، وحید، فاضل، امام.
6) دفتر: همه.
شاید برای هر کسی پیش اومده باشه که از خونه قهر کنه؛
می ره توی خیابونها پرسه می زنه، یه مدتی هم روی نیمکت پارک می شینه و ...
تا اینکه شب می شه؛
حالا از عصبانیتش کم شده و فکر می کنه به کار زشتی که کرده و این بچه بازیا؛
فکر می کنه عجب غلطی کرده ، حالا چی کار کنه؟ کجا بره برای خواب؟
کم کم راهش رو کج می کنه به طرف خونه؛ هر چی فکر می کنه می بینه هیچ جا مثل خونه نمیشه و آرامش توی اون رو ( با وجود مشکلاتی که ممکنه داشته باشه ) هیچ جا نمی تونه پیدا کنه ... برمی گرده و خوشحاله از برگشتنش ...
بعضی وقتا هم پیش میاد که با خدا قهر می کنیم ؛ ازش چیزی نمی خواهیم و در عوض به بنده هاش رو می اندازیم، بنده هایی که خودشون غرق نیازند ...
ولی بعد یه مدتی می بینیم که کسی رو غیر اون نداریم ؛
اگه پیش اون نریم، کجا بریم ؟
واقعا کجا بریم؛
جایی که ما خوشحال باشیم از رفتن و اون خوشحال تر از اومدن ما ؟!!
الهی و ربی من لی غیرک
دلم تنگ نگاه آبی توست
گرفتار دل مهتابی توست
و تازه این تمام ماجرا نیست
دلم آشفته بی تابی توست
وقتی یه کسی رو واقعا دوست داریم، خودآگاه یا ناخودآگاه ازش اطاعت می کنیم و سعی می کنیم به بهترین وجه موجبات رضایتش رو فراهم کنیم ؛
ما ادعا داریم که شیعه ایم و دوستدار اهل بیت(ع)، برای نشون دادن صدق این ادعا کافیه محبتمون رو با اطاعت از ایشان به اثبات برسونیم؛
امروز هم که شهادت امام صادق (ع) _ رئیس مذهب تشیع _ است ، بهترین راه برای ابراز ارادت به ایشان، تلاش برای انجام اوامر و ترک نواهی این جناب است که در واقع همان اوامر و نواهی خداوند است.
یکی از زمینه ها برای اطاعت از اهل بیت (ع) دعا برای فرج امام زمان (عج) است؛
البته با نیت اطاعت از اولیاء امر و نه با نیات شخصی...
و چقدر زیباست که خود این بزرگواران نیز برای فرج امام غایب دعا می کرده اند .
چند وقته با خودمون قهریم ؟!
حسابش از دستمون در رفته، نه !
فکر کنم از اون وقتی که خودمون رو ندیدیم، خود واقعی مون رو؛
از اون موقعی که شروع کردیم به شکایت کردن از دست زمونه، خودمون، سرنوشت و زندگیمون؛
عادت کردیم به شمارش نداشته هامون،
فراموش کردیم که چقدر امتیازات و استعدادهای ویژه داریم؛
چشممون رو به روی تک تک نعمتهای خدادادی بستیم و نخواستیم که اونها رو ببینیم (می تونستیم ولی نخواستیم)
در عوض داشته های دیگران رو خوب دیدیم و فقط حسرت خوردیم ....
تا کی؟!!
بالاخره دنبال هر قهری باید آشتی باشه؛ آشتی با خود واقعی و راستین.
شیرینی آشتی کنون یادتون نره
یا مهدی!
هرگز نگویمت؛ بیا دست ما بگیر
عمریست گرفته ای...
مبادا رها کنی!!
حتما تا حالا با خدا حرف زدی، می بینی چقدر آدم بعدش سبک می شه ؟
راستی چقدر خوبه که یه خدا داریم که می تونیم راحت حرفامون رو باهاش بزنیم و درد دلمون رو بهش بگیم؛
بدون اینکه اون بخواد منتی برای شنیدن اونها بذاره،
یا بخواد از اون حرفا بعدا بر ضدمون استفاده کنه و اونا رو تو سرمون بزنه،
یا از غصه هامون خوشحال بشه.
آره ما بدون هیچ کدوم از این نگرانیها و بدون هیچ محدودیتی می تونیم
همه ی حرفای دلمون رو بهش بگیم و از اینکه بعدش سبک می شیم معلوم می شه که
خوب خوب خوب
به حرفامون گوش کرده .
خوب خدایی داریم؛ ولی قدرش رو نداریم.
کاش همه حرفامون رو همیشه به خودش می زدیم؛
کاش همه خواسته هامون رو همیشه از خودش می خواستیم؛
کاش می دونستیم که هیچ کس غیر از اون نیست...
حضرت علی ( ع ) : عید فطر ، شبیه ترین روز به قیامت است .
... فکر می کنی چرا؟!!
_روز عید فطر، قراره مزد یک ماه تلاش و خودسازیمون! رو از خدا بگیریم؛
_روز قیامت، مزد یک عمر تلاشمون! رو.
_روز عید فطر، اگه به خودمون بیایم شاید حسرت کم کاریهامون رو بخوریم؛
_روز قیامت، حتما حسرت کوله بار خالی یا سبکمون رو می خوریم.
... و اما تفاوتشون ؟!!
_روز عید فطر، بعد از کم کاریها شاید باز هم فرصت داشته باشیم؛
هدرش ندیم...
... اما
_روز قیامت، با مشاهده کوله بار خالی یا سبک حتما دیگه فرصتی نداریم؛
از الآن به فکر پر کردنش باشیم ...
پرده اول
در دو سمت مخالف حرکت می کردیم و هیچ توجهی هم به هم نداشتیم؛
خوب این خیلی واضحه که هیچ وقت به هم نمی رسیم ...
پرده دوم
قدم اول رو اون برداشت، به طرف من؛
ولی من مغرورانه و محکم سر جام ایستاده بودم و حاضر نبودم ذره ای از مواضعم کوتاه بیام و حرکتی به طرف اون بکنم؛
قدم دوم رو هم اون برداشت، به طرف من؛
اما من با پررویی تمام قدم از قدم برنمی داشتم و حتی سعی می کردم ازش بیشتر فاصله بگیرم؛
قدم سوم رو هم برداشت، ولی وقتی لجاجت منو دید، دیگه توان ادامه دادن رو نداشت، مخصوصا که من هر لحظه ازش دورتر می شدم و اون برای رسیدن به من باید سریعتر از قبل حرکت می کرد؛
توی این پرده هم به هم نرسیدیم ...
پرده سوم
دست از لجاجت برداشتم؛
هر قدمی که اون برمی داشت، منم سعی می کردم به طرفش حرکت کنم؛
با نشاط تر و تندتر قدم برمی داشت؛
خیلی به هم نزدیک شده بودیم، تا حد رسیدن و درک کردن ...
من فکر می کنم حرکت هر دو تا چیزی از این سه پرده خارج نیست، و تنها در صورت سومه که اونها به هم می رسند. فقط اینکه در مورد پدر و مادر و بچه ها، توی پرده دوم، اغلب پدر و مادرها به طرف ما حرکت می کنند و ما لج می کنیم.
پ ن: این رو در جواب سوال دوست جونم ( دختر و پسر ) که ده قرن پیش، توی مطلب گذشته پرسیده بود نوشتم . امیدوارم که جواب خوبی باشه...
Design By : Pichak |