سفارش تبلیغ
صبا ویژن

گاهِ رهایی

خودش می دونست که حج آخرشه ، اعلان عمومی زده بود برای حج ، و واقعا چه جمعیتی اون سال برای حج اومده بودند !
تو راه برگشت بودند ، یه دفعه میون راه ایستاد ، گفت : همه اینجا جمع شن؛
همه با تعجب و هیجان و بعضی با دلهره دورش جمع شدند.
چه امر مهمی پیش اومده بود که این جمعیت غریب رو نگه داشته بود ؟!!

چیزی که بدون اون رسالتش تمام نمی شد ،
امر مهمی که دین رو کامل و نعمت رو تموم می کرد ،
امری که با اون اتمام حجتی می شد بر تمومی عالمیان ،
اون حجت کامله ای که هیچ گاه زمین از اون خالی نموند و نخواهد موند .
هنگامی که از پیشوایی خود بر مردم سوال کرد ، همه با قاطعیت آری گفته و اون رو تایید کردند، آنگاه در میون نگاههای پرسشگر جمعیت ، دست علی رو گرفت ،بالا برد و محکم و با متانت ادامه داد؛ « من کنت مولاه فهذا علی مولاه »

و حجت تمام شد ... ؛
عده ای مسرور به او تبریک گفته و عاشقانه ولایتش رو پذیرفتند ،
و عده ای با چهره های برافروخته از حسادت و غضب ، تنها دوستی شون !! رو ابراز کردند تا بعد، از پشت خنجر بزنند .
آری حجت تموم شد ولی بعد ...
آنان چه کردند و ما چه می کنیم ، در شکر گزاری بر این نعمت عظیم .
فکری کنیم ...
به خود آییم ...
تجدید بیعتی کنیم با اون انوار مطهر و با امام زمان خودمون ؛ بیعتی قلبی ، زبانی و عملی . 


نوشته شده در شنبه 86/10/8ساعت 1:33 عصر توسط ریحانه همدانی(رها) نظرات ( ) |


Design By : Pichak