گاهِ رهایی
داشتم «شهرام ناظری» گوش میکردم؛
کنارم نشسته بود، گفت: میشه منم گوش کنم؟!
یکی از گوشیها رو دادم به اون؛
خوشش اومده بود از موسیقی...
مامانش گفت: زهرا جان! بیا ساسی مانکن گوش بده.
یکی از گوشیها رو داد به من؛
گفتم: این موسیقی رو دوست ندارم.
گفت: ببین من از تو رو گوش کردم، تو هم اینو گوش بده.
خوشش اومده بود از موسیقی...
پنج سالش بیشتر نبود، با چشمهای عسلی و شیرینزبون.
نوشته شده در جمعه 89/4/25ساعت
8:8 عصر توسط ریحانه همدانی(رها) نظرات ( ) |
Design By : Pichak |