گاهِ رهایی
به یکی گفتن: چرا استعفا دادی؟! گفت: وقتی که دیدم دیگه کاری ازم بر نمیاد استعفا دادم...
حالا یکی نبود بهش بگه؛ آقا جان! اون بیست سال پیش کاری از شما بر نیومد... الآن که وضعیت به مراتب سخت تره... اون موقع جنگ سخت بود، پر سر و صدا و قابل لمس... ولی حالا جنگ نرمه، بدون صدا و غیر قابل لمس... البته از ظواهر امر بر میاد که شما هم به نرمی مملکت رو تقدیم می کنید لابد... که آب از آب تکون نخوره تو دل ملت... یه دفعه ببینن تو بغل اجنبین... و مسرور بشن... مسرور کردن مومن! هم که از افضل عباداته...
به قول تخریبچی ها هم که وضع همه چیز بدتر شده که بهتر نشده؛ اقتصاد و مسکن و اشتغال و ...
آهان! لابد این بار با تجربیات دکتر!!!! خاتمی، شهروندان! نهضت آزادی و خانم! شیرین عبادی و ... می خواین از عهده بر بیاین...
راستی، به یکی هم گفتن: چرا تخریب می کنی طرف مقابلت رو؟! نگفت: خب مسلمه، وقتی آدم از خودش چیزی نداشته باشه، مجبوره که طرفش رو تخریب کنه. خودش که خالیه، می خواد پُر رو هم خالی نشون بده...
این دیگه از بدیهیاته؛ پرسیدن نداره که...
Design By : Pichak |