گاهِ رهایی
شاید در لحظهلحظه خواندن این رمان عاشقانه و سیاسی بارها در ذهنم تکرار شد چه خوب که حادثه شکل دیگری نداشت ولی بیشتر از آن به این فکر میکردم که چه خوبتر میشد اگر حوادثِ بعد از حادثه، دقیقا همان شکلی که باید، اتفاق میافتاد؛ اگر نفوذ، نفاق، حرص، خیانت، ظلم، سهمخواهی، عافیتطلبی، نافرمانی و ترسِ عدهای، چوب لای چرخ این حرکت اصیل نمیگذاشت و اگر کوتاهقامتان بیمایه با مغزهای کوچک آفتزده مانع اوج گرفتن و پرواز نمیشدند.
ولی گویا همه اینها نیز جزئی از ابتلاء تاریخ است و باید باشد.
فقط مبادا به ویروس غفلت و عادت مبتلا شویم که این نهضت را پایانی نیست و آرمانهای بلند یونس و دریاها و احمداحمد و فاطمهها، دستیافتنی است.
خلاصه با خواندنش هم عشق کردم هم شکر، هم غصه خوردم هم افسوس.
نوشته شده در پنج شنبه 99/2/4ساعت
11:0 عصر توسط ریحانه همدانی(رها) نظرات ( ) |
Design By : Pichak |