گاهِ رهایی
گلمحمد در ابتدای داستان یک چادرنشین معمولی بیشتر نبود ولی سطر به سطر در نظرم بزرگ و بزرگتر شد. عشق را در کلام و نگاه مارال و گلمحمد و حتی زیور با تمام وجود حس کردم و ده جلد با تمام افراد داستان زندگی کردم، عشق ورزیدم، حسادت کردم، متنفر شدم، خندیدم و گاه گریه کردم...
نوشته شده در یکشنبه 93/8/18ساعت
9:20 عصر توسط ریحانه همدانی(رها) نظرات ( ) |
Design By : Pichak |