• وبلاگ : گاهِ رهايي
  • يادداشت : محفل انس ( داستان )
  • نظرات : 0 خصوصي ، 3 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    هو الشهيد ....

    سلام رهاي عزيز ...

    كاش لياقت رهايي پيدا كنيم ...

    جالب اينجاست كه همين چند وقت پيش يه عزيزي كه خودشون جانباز بودنو و برادر شهيد اين نكته رو كه شهدا زنده اند و حضور فيزيكي دارن بينمون برا با يه خاطره گفت ....

    گفت چند وقت پيش، وقتي مادرشون از اتوبوس پياده مي شن يادشون مياد كرايه حساب نكردن ... بر مي گردن مي بينن پسر شهيدش داره كرايه رو حساب مي كنه ...

    واي از غفلت ما .... شهدايي كه ادعا داريم كه تو راهشونيم دارن هر روز ما رو ميبينن و از كنارمون رد مي شن و ما بي خيال اونا مشغول خودمونو و دنياي خودمونيم ....

    واي بر ما ....

    خيلي قشنگ نوشته بودين ...

    يا حق