• وبلاگ : گاهِ رهايي
  • يادداشت : بي ربط
  • نظرات : 2 خصوصي ، 10 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     


    ربطش را بگم؟

    يه دختري بود که تو پارتي مشروب خورده بودو داشت مي رقصيد. بعد پليس اومد و گرفتار شد. هر چند اعتقاد زيادي به اين چيزها نداشت اما تو بازداشتگاه به حضرت فاطمه متوسل شد و نذر کرد که که اگه نجات پيدا کنه مهريه اش را 14 تا سکه قرار بده. اين نذر را کرد و يه دفعه در بازداشتگاه باز شد و بهش گفتند بفرمائيد شما آزادي! يه نفر ضمانتت را کرده! دخترک اومد بيرون و همينطور که اشک مي‌ريخت خدا رو شکر مي‌کرد و باخودش عهدمي‌بست که نمک خورده نمکدان نمي‌شکند...

    پاسخ

    اي کاش که نمکدان نمي شکست...