گاهِ رهایی
با انسان نادانی که ادعای دانایی میکند، تحت هیچ شرایطی نباید بحث کرد.
#تجربهنوشت
گفت: در ایران یک نانی هست شبیه پلاستیکهای حبابدار.
هیچوقت از این زاویه به نان لواش نگاه نکرده بودم.
#کلاسنوشت
تلفیقی از اشک و لبخند در زندگی اولین زن اتمی ایران که همپای همسرش در کنار مردم ماند در غم و شادی و در سختی و راحتی
#کتابخوانی
برای خلاصه کردن کتاب «ملت عشق» همین یک جمله کافی است: عمری که بیعشق بگذرد، بیهوده گذشته.
مابعدالتحریر: شاید روزی بگردم و الیف شافاک را پیدا کنم.
#کتابخوانی
کاش هنوز هم مثل زمان کودکی با یک چیپس و شکلک جامانده از نوشیدنی، غصهها رخت برمیبست و به جایش تمام شادی دنیا توی دلمان سرازیر میشد.
شیرینی برخی لحظات هرگز فراموش نخواهند شد
مثل امروز به تاریخ چهار اردیبهشت هزار و سیصد و نود و هشت هجری خورشیدی
با چاشنی شیرین رفاقت
از قدیم میگفتن امان از حرف مردم
ولی بهتره بگیم امان از کسی که تنها دغدغهش حرف مردمه
یکی از آنها تا مانتوی جدیدم را دید، با ذوق گفت: وااای چقد خوشگله، از کجا خریدی؟ یکی از زیبایی جیبهایش تعریف کرد و دیگری گفت: چه جیبهای زشتی. یکی از تمیز نبودن دوختش انتقاد کرد و یکی هم کجکج نگاه کرد و هیچ نگفت.
با نفسهای حبسشده و چشمهای خیس باید دید، مقاومت آنها را با لب تشنه و تا آخرین نفس
پن: بعضی حتی اسمشان را بر کوچه و خیابانها تاب نمیآورند.
تمام ثانیههایم بیصبرانه تو را طلب میکنند...
Design By : Pichak |